- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مصائب گودال قتلگاه سیدالشهدا علیهالسلام
دست بر قبضۀ خنجر زد وآمد سویش بین گودال دو زانو شده رودر رویش دست را بر بدنش میزد و با خیره سری امتحان کرد به رگهای گـلـو چاقـویش سـایـۀ پنـجـه دسـتـی طـرف سـر آمـد تا که بر هم بزند حالـت در گـیسویش سنگ را مثل سر نیـزه تراشـش دادند تا که جـاگـیـر شود بـر لـبـۀ ابـرویش آن قدر خون ز هر روزنهای جاری بود که نـشد تـکـیه نـمـاید به سر زانـویش لشکـر او وسـط عـلـقـمه از هم پاشـید آنکه بر خاک شده هم عـلم و بازویش رمقی نیست دگر؛ نیزه و سنگش نزنید این روا نیست کسی پا بنهد بر رویش خنجر آماده شد و فاطمه از راه رسید و فضا پر شده از رایحۀ خوش بویش رفت تا نیـزه ز پهلوی حسیـنش بکشد تازه شد در نظـرش درد سر پهلـویش
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیهالسلام
خدا کـنـد به دلت آب هم تکـان نـخورد نـشستهام که غـباری به پلکـتان نخورد تو خوب باش فـدای سـرت، سر زینب تو باش باغ دلم سیـلی از خزان نخورد امـیـر امـر نـمــوده به بـادهــا امــروز که روسری ز سر دختران تکان نخورد دلـت نـیـامـد و مـن هــم دلـم نــمـیآیـد مسیر روضه به شیرخواره ناگهان نخورد خدا کـند که بـگـیرد دعـای من امـروز خدا کـند که مسیرت به ساربان نخورد اگر چه مادرمان روضه خوانده از گودال سرت به نیزه و شمشیر توأمان نخورد و کـاش عـصر دهـم پـای ناقـۀ عـریان دوباره چشم من آنجا به این سنان نخورد بـمان کنار عـزیزم که دخـترت روزی هزار ضربۀ سیلی از این و آن نخورد کـنـار چـشم ربـاب و میان بـزم شراب خدا کند که لبت چوب خـیزران نخورد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیهالسلام
حرف رفتن مزن ای یار دلم میشکنـد در عـزای دو عـلمـدار علـم میشکـنـد شـانههـای به عـزا مـتـصلـم میشکـنـد پـایـههای بـدنـم آب و گِـلـم مـیشـکـنـد حرف رفتن مزن ای یار مرا میسوزی شیـون و ناله فقـط بر دو لـبم میدوزی فـکـر تـنهـایـی بعـد از تـو مــرا آزارد شعـلـهها در دل آتـش زده میافـروزی من که غربت زدهای بیکس و دور از وطنم از جـدایی تو مگـو تاب نمـانـده به تـنم با وداع گفتن خود قلب مرا خون کردی خیره در چشم تو از عمق درون ناله زنم من که از کودکیام همدم و یارت بودم هرکجـا رفتی و بودی به کنـارت بودم جان من بستـه به جـان تو چنـان آئـینـه کـن تــرحّـم بـه دلــم آیــنـهدارت بـودم مگـو با زینب دلخـون ز جدایی سخنی که برادر به کـلامت دل من میشکـنی نه توانی که ببـینـم سـرِ تو بـر سـرِ نی نه قـراری که ببـینم به زمیـن پاره تنی از نگاهـم به نگاهت، نگهـم میخـوانی راز دلبستـگیام را به خـودت میدانی مادرم کرده وصیّت به من هنگام وداع زیـنبـم بر سر پـیـمـان حسیـن میمـانی چشم پُر اشک من از خون دلم لبریزست آسـمـان نـگـهـم اَبـر غــم پـائــیــزسـت با خداحافظـیات خیمه سراسر غـم شد در مقابل سپـه دشمن ما خـون ریزست میروی جانب میدان و نگاهت با ماست دانم حتی به صف حادثه آهت با ماست با رقیـه به سکـیـنـه چه بگـویـم بیتـو؟ بر سر نیزه دو چشمان به راهت با ماست گرچه در وقت وداع گریه سببساز نشد مانـع رفـتـن فـرمـانـده ز پــرواز نـشـد سروری شرح غم حضرت زینب برگو بیغمـش هیـچ دلی مرثـیـه پرداز نـشد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام قبل از شهادت
گـسـسـتم از هـمه دلـبـسـتـگیهـا به سـر آمد غـم و دلخـستـگـیها زنـان و کــودکـان را وا نـهــادم مـیـان دشــمـنـان تــنـهـا نـهــادم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در عصر عاشورا
میبـیـنم از نسـیم سـبکتـر شده تـنت از بسکه تکّـه تکّـه مکـرر شـده تنت دلکـند میشـوند مگـر از تو نـیـزهها بـر دستهای نـیـزه کـبـوتر شده تنت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام با حضرت زینب سلام الله علیها
دلت میلرزد از فریادهای آخرم برگرد دلم میلرزد از خون گریههای خواهرم برگرد مرا بگـذار در گودال با سر نیـزهها تنها نبینی نیزه کاری تا شود بال و پرم برگرد برو جان تو و جان صلابتهای معجرها تویی بعد از من و عباس امید حرم برگرد نگاهت را بگیر از چشمهای من خداحافظ ببین که شمر پرسه میزند دور و برم برگرد نفس هایم به آخر میرسد طاقت نداری تو ببینی کُندی خنجر به زیر حنجرم برگرد برایت سخت خواهد بود از نزدیک این صحنه چه خواهد کرد تاب پنجه با موی سرم برگرد هنوز از ضربههایش چند تای دیگری مانده شده وقت حسینم وا حسینِ مادرم برگرد
: امتیاز
|
ترسیم وقایع و مصائب قتلگاه سیدالشهدا علیهالسلام
مـقـتـل از خـون تنِ تو شـبـیـه دریـا بـود خواهـرت دید که چه غـائـلهای برپا بود دور گـودال همه دور و برت جمع شدند نیمهجان بودی و بر گِرد تنت غوغا بود تو زمین خوردی و زینب به زمین خورد حسین به سرت سنگ زدند، خواهر تو آنجا بود نیزه و تیـر ز هـر سـو به سویت میآمد اثـر تـیــر روی ســیــنـۀ تـو پــیــدا بـود نـاگـهـان ولــولـه در عــالـم بـالا افــتــاد نیـزهای گـشـت بـلـند و سـر تو بـالا بـود کهـنه پیـراهـن تو دردسـری بود حـسـین بر سـر غـارت پـیـراهـن تـو دعـوا بـود نالهای میرسد از گوشۀ گودال به گوش به گـمـانم که حسین مادر تـو زهـرا بود حرمله شمر سنان خولی و اخنس جمعند همگی یک طرف و خواهـر تو تنها بود
: امتیاز
|
ترسیم وقایع و مصائب قتلگاه سیدالشهدا علیهالسلام
یک لشکر و یک جسم در خون آرمیده دارد نظاره خـواهـری قـامت خـمیده شمشیر و نیـزه گرد او گرم طـوافـند زینب نـظـاره میکـند با اشـک دیـده ناگاه مقـتـل همچنان دریای خون شد بر نیـزه شد یکـباره یک رأس بُـریده فـریـاد بر آمـد هـمـه تکـبـیر گـفـتـنـد دیدند همه رنگ از رخ زینب پـریده پـیـراهـنش را گرگهـا یـغـمـا نمـودند حالا پس از آن نـوبت خـاتـم رسـیـده گفتم بگویم بعد از این از حال زینب شد جاری از نوک قلم خون بر جریده نا گه قـلـم بگـشود لب را چنین گفت: شاعـر بـیا بـگـذر ز پـایـان قـصـیـده
: امتیاز
|
ترسیم وقایع و مصائب قتلگاه سیدالشهدا علیهالسلام
سر به روی نیزه رفت و تن نداشت جسم درهم زیر و رو کـردن نداشت بـد سـلـیـقـه بـودن غــارتـگـر اسـت ورنه کهـنـه پـیـرهـن بُـردن نـداشت نـــیــزههـا بــا نـیـت قُــرب آمــدنــد حـنجـرش نـای نـزن گـفـتـن نـداشت پـیـر مـردی که زدی، لـعـنت به تـو پـیـکـر پـاره عـصا خـوردن نـداشت شـاه مــا از مــادرش شــرمـنـده شـد پـیکـرش یک جای بـوسـیدن نداشت
: امتیاز
|
ترسیم وقایع و مصائب قتلگاه سیدالشهدا علیهالسلام
گفته بودی مرگ در بستر برایت خوب نیست دیدن تنهایی خواهر برایت خوب نیست پیرهن کهنه به تن کردی برایت خوب بود این عقیق سرخ و انگشتر برایت خوب نیست هر قَدَر شمشیر خوردی بیشتر گفتی علی ذکر نام نامی حـیدر برایت خوب نیست از جلو سخت است میدانم ولیکن صبر کن در نیاور تیر را از پَر، برایت خوب نیست سن و سالت رفته بالا آه دست و پا زدن زیر نعل اسب یک لشگر برایت خوب نیست غیرت الـلهی و میدانـند این نامحـرمان دیدن اشک و غمِ کوثر برایت خوب نیست سمت گـودال آمده با قـامتی خـم فـاطـمه باز میگویی: نیا مادر! برایت خوب نیست
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در وداع با برادر
کمی آرام برو کم شود این خون جگری بردهای دل زهمه کاش ز من جان ببری با تن پـرپـر اکـبـر چـه وداعـی کـردی بیعصا ماندهای ودست به روی کمری
: امتیاز
|
ترسیم وقایع قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه السلام
جز خاک و خون برای تن خود کفن نداشت گـیرم کـفن برای تنـش بود، تن نداشت شرمنده شد که خواهر او بینصیب ماند جـایی برای بـوسۀ او بـر بـدن نـداشت »ما را ببر به سوی وطن» را سکینه گفت اما به غـیر خـانۀ قـبـرش وطن نداشت ای کاش تیر و نیزه و شمشیر بود و بس ای کاش جمع لشکرشان، بد دهن نداشت دشمن برای منطق فرزند و خواهرش جز چوب خشک، پاسخ دندان شکن نداشت یعقوب شهر، چشم خودش را سپید کرد یـوسف ولی برای شـفا پیـرهن نداشت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
در قـتـلگاه چـشـم تو سمت خـیام بود دعـوا بـرای غـارت رأس امـام بـود ای کاش مانـده بود لـباسی که داشتی شـایـد بـرای مــادر تـو الـتــیـام بـود میگفت شمر بعد علی اصغرش حسین دیگر توان نداشت و کارش تمام بود آقـا بـبـخـش، زیـنـب اگـر دیـر آمـده در قـتـلگاه دور و برت ازدحـام بود فـرمـود تـا امــام عـلـیـکـن بـالـفـرار بـهـر مـخـدرات فــرار الـتــزام بـود عدل علی به کینۀ این قـوم علتیست این قـوم پست در صـدد انـتـقـام بود رأسی که چوب خورد به دندان وبرلبش آیـه به آیـه صوت رسـایـش پیام بود گیسوی او به قامت نی ناله میسرود بر اهـل بـیت سایـۀ او مـسـتـدام بـود
: امتیاز
|
ترسیم وقایع قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه السلام
زخم بر زخم نشست و بدنت را پُر کرد فرش خون پهن شد و حجم تنت را پُر کرد نـیـزه پـیـچـیـد به اعـماق تنت از پهـلو یـاد مـادر هـمـۀ پـیـرهـنت را پُـر کـرد روضه مکشوف شد آن وقت که از دست کمان ناگهـان تیـر پـرید و دهـنت را پُر کرد غـیرت بادیه جـوشـید از این عـریـانی خاک برخواست و جای کفنت را پُر کرد نعل ها محض تن و پیرهنت تازه شدند سـمِّ مـرکب همۀ دشت تنت را پُر کرد غارت از خیمه زمانی که به گودال رسید دشـمنت چـشم عـقـیق یمنت را پُر کرد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
زلف تو روی نیـزه به دستان باد بود دور و بر عـقـیـله حـرامـی زیـاد بود آتـش گـرفت پیـش نـگـاه تو خیـمـهها شعله به شعله چشم تو شرح معاد بود میخواستی که دین حـقـیقی بیان کنی بر لـشکـری که در صدد ارتـداد بود هر کس رسید ضربه به قصد ثواب زد قـرآن بیعـلی ثـمرش، این فـساد بود بعد از مصاف، سعد لعین در خیال ری میزد شراب و در دل خود شاد شاد بود گهواره را به قـیمت ارزان فروخـتـند بازار چوب کوفه از این رو کساد بود بغـض علیست علت این ظلم آشکار در قـتـلـگـاه جـنـگ سرِ اعـتـقـاد بـود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در وداع و شهادت سیدالشهدا
این بار آخر است منم روبه روی تو تو سوی من نشستی من هم به سوی تو کفراست کفر اگر که بهشت آرزو کند وقتی نشسته زینب تو پیـش روی تو گریه امـان نداد که ما درد دل کـنـیم جان میرود زچشم من از گفتگوی تو ای جان من مفارقت از جسم من مکن من رو به قبله ام به خدا روبه روی تو ************* بر روی تل نشستم و دیدم که ریختند با تیغ و سنگ و دشنه و نیزه به روی تو یک نیزه آه آمد و نگذاشت ضربه اش تا جوشد از گلوی تو راز مگـوی تو در زیر دست و پایی و گم کرده ام تو را در زیر دست پایم و در جستجوی تو سی پارۀ تن تو زهم مو به مو گسست آشـفـتـه گشته پـیکـر تو مثل موی تو چـیزی نـمانده از تن تو تا بـغـل کـنم در بین سیـنـه مانـد فـقـط آرزوی تو آخر بگو که شیشه عطرم سرت کجاست؟ پیچـیده در تـمامی این دشت بوی تو
: امتیاز
|
ترسیم وقایع قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه السلام
در قتلگاه بود و به دستش سپر نداشت یعـنی برای جـنگ تـوانی دگر نداشت زینب برای یـاری اش آمد به روی تل هرقـدر گریه کرد در آنان اثر نداشت
: امتیاز
|
ترسیم وقایع و مصائب عصر عاشورا
و الـشّـمـر جـالـسٌ نـفـس انـبـیا گرفت خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت دارد تمام عـرش خدا میخـورد زمین و الشمر جالسٌ همه عـالم عـزا گرفت والشمر جالسٌ همه جا زیر و رو شده خـنجر به روی حنجـر آقای ما گرفت و الشمر جالسٌ تن صد چاک روی خاک و الشمر جالـسٌ نفـس مصطفی گرفت زهـــرا کــنــار گــودی گــودال آمــده و الشمر جالسٌ دل خـیـرا لنـسا گرفت و الشمر جالسٌ سر او را گرفت و بعد زینب به روی تـل دم وا احمدا گرفت زینب به روی تل به سر و سینه میزند آنقـدر نالـه زد نـزنـیـدش، صدا گرفت
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا و مصائب گودال قتلگاه
از دست مهربان شما هر که نان گرفت بـالای دست حاتـم طایی مکـان گرفت عرض نیاز پیش کریمان درست نیست باید همیشه دست به روی دهان گرفت در روضۀ تو دعوتمان کرده مـادرت شکر خدا که فاطمه تحـویلـمان گرفت دیـشب سه دفـعـه نام مسیـحـایی تو را بر مُردهای دمیدم و دیدم که جان گرفت با ذکر و نغمه فاطمه خوشحال میشود باید که نام حضرت تان را زبان گرفت تـو زنـده بـودی و دم گـودال قـتـلـگـاه از دست شمر رخت تنت را سنان گرفت قـرآن نخـوان که من نگـران لب تـوأم مست است و باز دست خودش خیزران گرفت
: امتیاز
|
سبک های سقائی روز عاشورا ( وداع، قتلگاه )
پخش سبک۱ ( به سبک: عـلیِّ اکبـرِ مـن ) تــمــامِ هــسـت زیــنـب روی از دست زینب (۲) برادر جـان، غـم هجـران، زده اینـسان، به قـلب من شراره پس از تو چون؟ کنم اکنون، در این هامون، ندارم راهِ چاره (۲) ************** بند دوّم ************** الا ای خــــواهـــر مـــن تو ای همسنگـرِ من (۲) تـنـم فـردا، فـتـد جـانـا، در این صحـرا، تو بـنـمایـی نـظـاره سرم بر نِی، تو هم از پِی، کنی ره طِی، به رنجِ بیشماره (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک۳ (به سبک: دل تو را من اگر شکستم) مرو به میدان؛ اخا حسین جان مکـن مرا زار و دل پـریـشان پس از تو جانا؛ در این بیابان دهـم تـسلی، چگـونه طـفـلان؟ ************* بند دوّم ************* مـرا وصیـت، نــمـوده زهــرا دهـم تو را پـیـرهـن در ایـنجـا دمـی تـحــمـل، نـمـا تـو جـانـا که جانِ خواهر، تو را به قربان **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک۴ (به سبک: کنار علقمه محشر به پا شد) غـروب و کربلا ای وای زینب سری از تن جدا ای وای زینب یکی در آتش وآن یک به گودال به زیر دست و پا ای وای زیینب شده غـوغـای مـحـشر بــرای دخـت کــوثــر جـهـانـی مـاتــم و داغ و تنـهـا دخـت حـیــدر دلـش صد پــاره از داغ بــرادر *********************** دوبـاره آتـش و سیـلی و کـیـنـه دوبازه زخم بـازو ، زخـم سـینه شـده کرب و بـلا شهـر پـیـمبر دوبـاره تـازه شـده داغ مـدیـنــه دوبــاره ریــســمــانـی به جـسم خـسته جانی وز آن بــدتـر خــدایــا بُــود زخـــم زبــانــی تحـمـل کن تو زیـنب، میـتـوانی *********************** رسد از قـتـگـلـه صوت حـزینی نـوای جـانگـداز و دل غـمـیـنی گـمانـم از جـنـان زهـرا رسـیـده دعـا کـن مـادرت آنجـا نـبـیــنی بـه پـیـش چـشـم مـادر بـریـدنـد از قـفــا سـر مــیـــا جـــان بـــرادر نـبـیـنـی تا که خواهـر نــدارد جــای سالم او به پـیکـر *********************** شده دامـان طـفـلـی پُـر شـراره ربـاب از داغ اصـغـر بیـقـراره درون خـــیــمـۀ آتـش گـرفــتــه امـامی مـــانــده و یــاور نـداره رخ نــیــلــی خــدایـــا هـــراسـان آل طــاهـا تـنـی زیــرِ سُــمِ اسـب سـری بـر نـیــزه بـالا چسان طاقت بیارد دخت زهرا **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک۶ (به سبک: حر عبدم، جانثار تو) ای حسین جان، ای برادرم(۲) فـرصتی ده ، تا که بـنـگـرم در وداع آخــرم ** یــادگـار کــوثــرم ** ای قــرارم، بـی قــرارم (۲) ************* بند دوّم ************* از غم تـو، بـین در آذرم (۲) کـن تـــأمّــل، ســـایـــۀ ســر کهـنـه جـامـه آورم ** من بـجـای مــادرم** ای قـرارم، بی قـرارم (۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک۷ (به سبک: بـا وفـا عـلمـدار لـشـکرم) نازنـین بـرادر حسینِ من (۲) سبطِ مصطـفی نـورِ عـینِ من مـرو تا که چون گـل ببویـمت بــیــا تـا غــم دل بـگــویـمـت ************* بند دوّم ************* میروی چو جان از برابرم (۲) خـواهــرت بـمـیــرد بــرادرم از این پس نشان از که جویمت بــیــا تـا غــم دل بـگــویـمـت **شعر از: صابر همدانی** ******************************************** پخش سبک۹ (به سبک: عباسم ای تو آب آور من) رفتی از دستم ای همسفرم، بین چشم ترم (۲) هجران تو زد بر دل شررم، خون شد جگرم من جایِ مادر، ای جانِ خـواهر، گـشـتـم بـر اکـبـر تـو هـمرهـم بنگـر، با حـال مضطر، میآیـد دخـترِ تو (۲) *************** بند دوّم *************** زینبِ من رو کن سویِ حرم، نیکو سیَرم (۲) از داغِ اکـبر نور بصرم، خـم شد کـمرم چـون گـل پـرپـر، افـتـاد از پـیـکــر، دستِ آب آور تـو مـیزنـد آذر، بـر جــانـم یـکـسـر، آهِ آن یــاورِ تـو (۲) ** شعر از: مجرد همدانی ** ******************************************** پخش سبک۱۲ ( به سبک: یا ابوفاضل، ساقیِ طفلان) خیمهها سوزد، کربلا غوغاست (۲) خون جگر زینب، زین غمِ عُظماست محـشـر کـبـری، از سـتـم بر پاست آه و واولیلا، عصر عاشوراست(۲) *********** بند دوّم *********** سرها بر نیزه، چون ماهِ انـور (۲) افـتاده بـر خـاک ، تـنهایِ بـیسـر زیـنـب کــبـری، شـده خـون جـگـر نغـمـۀ طفلان، آه و واویلاست (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک۱۶ (به سبک: شهِ دیـن به هـمرهِ یاوران) به کجا روی، ز برم به کجا (۲) مـن و عـتـرت تـو بـه کــربـلا بـه فــراق رویِ تــو مــبــتــلا شـوم از جـفـای عـدوی تو(۲) ********** بند دوّم ********* بـده مـهـلـتم، رسم از قـفـا (۲) بـــرســـانــم آب روان تـــو را ز گــلاب دیـــدۀ پــــر بُـــکـــا نگـرم دوباره چو روی تو (۲) **شعر از: مرحوم فرخ** ******************************************** پخش سبک۲۲ (به سبک: من آنم که ره را به رویِ تو بستم) خدا حافـظ ای خـواهـر دل غـمیـنـم دگــر مـن گـل روی تـو را نـبـیـنـم پس از این به خـون گـلـویم نـشیـنم حـلالـم نما خواهـرا جان مـادر(۲) ********** بند دوّم ********* نگر زینبِ تو چـسان بیقـرار است ز داغت برادر بسی دل فکار است ز فکر فـراق تو در احـتضار است چه سازم از این داغ عظمی برادر(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۳۸ ( به سبک: ابـوفـاضل ای میـرِ لـشـکـر) حلالم کن ای، جان خواهـر (۲) نـبـیـنـم تـو را چــون کـه دیـگـر به طـفـلان پس از این تو بـاشی به غم های هجران تو یاور (۲) ********** بند دوّم ********* مـرو ای بــرادر به مـیـدان (۲) که جر تـو پـنـاهـی حـسین جـان نـبـاشــد بــرایـن جـمـع طــفـلان چه سازم من از داغ هجران(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۳۹ ( به سبک: حسین جان برادر بـبین حالِ زارم) خــدا یــارت ای خـواهــر بـا اراده پی قـتـلِ من بین، که دشـمن سـتاده به مـن قـوم بـیـگـانـه مهـلـت نـداده رسیده زمـان وداع تو خـواهـر(۲) ********** بند دوّم ********* بـبـین زیـنـبـت سـر به زانـو نهـاده کـه در فـکـرِ یـاریِّ طـفـلان فـتـاده فـلک بـاب محـنت به رویم گـشـاده چه سازم من از داغ هجران برادر(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۱ ( به سبک: جسم شه دین روی خاک گرم میدان) شاه شهیدان بهر جنگ قـوم عـدوان تنها به میدان میرود با کام عطشان دنــبـــال مـــــولا گـردیــده غــوغـا گوید برادر چون کنم با این یتیمان؟ جانا نظر کن حالت غمدیده طفـلان ********** بند دوّم ********** نـاگه صدای آشـنـا آمـد به گـوشـش بُرد از کف آن شه قرار و صبر و هوشش کای جان خواهر مــهـــلاً بــــرادر تا بار آخر بیـنـمت ای شـاه خـوبان زینب فدای غربت تو ای حسین جان **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک۴۴ ( به سبک: حسین جان حُرِّ نالانم) شه دین گفتِ با خواهر(۲) کـه ای مــحـبــوبــۀ داور رســیــده لـحــظـــۀ آخــر زِ من بگذر خدا حافظ (۲) ********** بند دوّم ********* بگـفـتـا زیـنبِ نـالان (۲) که ای بیکس برادر جان شود خواهر تو را قـربان برو خواهر خدا حافظ (۲) **شعر از: حسین مظلوم** ******************************************** پخش سبک۴۶ ( به سبک: ای ساقـیِ فـداکـار ...) در مــقــتــلِ شـهـــادت، « آهـــســتـه رو بــــردار » (۲) تــا حـنـجـرت بـبـوسـد، « خـواهـر به جـای مـادر » (۲) ای یــاور غــریــبــان ای نازنین حسین جان(۲) ********** بند دوّم ********* یـک جـا فــتـاد بـر خـاک، « نـعــشِ عــلـی اکــبــر» (۲) یک جا چو لاله خـونـیـن، « عباس و عون و جعفر» (۲) خـون شد دلِ عـزیزان ای نازنین حسین جان(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۸ (به سبک: به محضرت رسیده عبد پُر از اشتباهی) زِ خیمه میرود به میدان شهِ تشنه کامان (۲) به گردِ او مخدّراتِ حرم مات و حیران گرفـته زینـبـش سر راه آن شاه خـوبـان بُوَد وداعِ آخـرینِ حسین و عـزیزان (۲) ********** بند دوّم ********* سکـینه گفـته با پدر با دو چشمان گریان مرو که بیتو میرود از تنِ عالمی جان و یا بیا به شهر یثرب مرا باز و گردان بُوَد وداعِ آخـرینِ حسین و عـزیزان (۲) **شعر از: صابر همدانی**
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در گودال قتلگاه
ناله بزن؛ با ناله از گودال لشگر را ببر زینب بیا، این شمر با پا رفته منبر را ببر چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر این فرصت پیش آمده دیگر نمیآید به دست دامن کشان، دامن بیاور با خودت سر را ببر ناله بزن، فریاد کن؛ اما همهش بیفایده است این شمر؛ از اینجا نخواهد رفت؛ مادر را ببر انگشتری که ضربه خورده درنمیاید ز دست جایش النگوی من و این چند دختر را ببر من در میان این شلوغی خیمه را گم کردهام از بین نامحـرم بیا عباس خواهر را ببر
: امتیاز
|